دندان بزرگ. بزرگ دندان، حریص. (غیاث) (آنندراج). - دندان دراز گردانیدن، کنایه از حریص گردانیدن و در طمع انداختن. (آنندراج) : شکرپاره با نوک دندان براز شکرخواره را کرده دندان دراز. نظامی
دندان بزرگ. بزرگ دندان، حریص. (غیاث) (آنندراج). - دندان دراز گردانیدن، کنایه از حریص گردانیدن و در طمع انداختن. (آنندراج) : شکرپاره با نوک دندان براز شکرخواره را کرده دندان دراز. نظامی
خلال. چوچو. (یادداشت مؤلف). دندان اپریز. دندان اپریش. دندان پریز. دندان پریش. دندان افریز. دندان افریش. دندان فریز. دندان فریش. دندان کاو. خلال، و آن چوبی باشدکه میان دندانها را بدان پاک کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). در هندوستان آن را از سیم و زر سازند، و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). خلال که چوب یا استخوانیست که با آن میان دندانها را پاک کنند. (برهان)
خلال. چوچو. (یادداشت مؤلف). دندان اپریز. دندان اپریش. دندان پریز. دندان پریش. دندان افریز. دندان افریش. دندان فریز. دندان فریش. دندان کاو. خلال، و آن چوبی باشدکه میان دندانها را بدان پاک کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). در هندوستان آن را از سیم و زر سازند، و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). خلال که چوب یا استخوانیست که با آن میان دندانها را پاک کنند. (برهان)
که دندانی تیز و برنده دارد، بی رحم وظالم و جفاکار و متعدی. (ناظم الاطباء) : هرکه را نوبتی ز دندان تیز در جراحت بماند پیکانش. سعدی. ، بدخواه و حسود. (ناظم الاطباء)
که دندانی تیز و برنده دارد، بی رحم وظالم و جفاکار و متعدی. (ناظم الاطباء) : هرکه را نوبتی ز دندان تیز در جراحت بماند پیکانش. سعدی. ، بدخواه و حسود. (ناظم الاطباء)